نیکو و شهربازی
نیکو جون روز جمعه بود و منو تو و بابایی سه تایی باهم رفتیم
شهربازی سرپوشیده ولی مامان چون سرش درد میکرد موند خونه تا
استراحت کنه.
وقتی رسیدیم شهربازی دیدیم که بعضی از وسایل هاش رو عوض
کردن و به جاش وسیله های جدید گذاشتن.
اول از همه سوار اسب شدی.
اگه دوست دارید بقیه عکس هارو ببینید،به ادامه مطلب برید.
اینم از قطارسواری...
تو و بابایی...
سوار بر الاغ...
چرخ و فلک آفتاب مهتاب...
سوار بر مرد عنکبوتی...
و اینم وقتی داریم میریم خونه و شما دوست داری که بمونیم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی